در امتدادِ روزهای رفته

سلام خوش آمدید

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

هیچ چیز مبهم تر از «آینده» نیست. همچنین ترسناک تر هم. قبول دارم قسمت زیادی از ترس ها ناشی از ناشناخته بودن موقعیت است. و می دانم بخش زیادی از ترسم نسبت به آینده برای این است که نمیدانم اتفاق های بدش را کجای راهم قرار داده. احساس ضعف می کنم. احساس می کنم به قدر زیادی شکننده ام. هرچقدر هم که تلاش کرده باشم تا با موقعیت های جدیدم کنار بیایم و سختی ها را پشت سر بگذارم، اما هنوز هم بخشی از من، نتوانسته خودش را از زیر فشارها بیرون بکشد و برگردد به زندگی همیشگی. احساس میکنم یک نقطه ی دور دست درونم هست، پر از خستگی... . 
دلم میخواهد زیر این رگبار تا خانه قدم بزنم. حتی موسیقی هم گوش ندهم. فکر هم نکنم. فقط بروم. نباشم. نمیدانم. 

وسط این راهی که آمدم، هدفم را گم کردم. نمیدانم چه کاری درست است؟ نمیدانم اگر از کدام مسیر بروم بعدا پشیمان نمی شوم.. نمیدانم این آینده اتفاق های بدش را کجا قرار داده... نمیدانم چقدر دیگر برای خوشحال بودن فرصت دارم؟ نمیدانم بهانه هایی که بای خودم دست و پا کردم تا کجا برایم کارکرد دارند و میتوانم خودم را فریب بدهم که بهترین تصمیم ها را گرفتم.

عکس های ده سال پیش را نگاه میکنم. کاش همان لحظه ها همه چیز متوقف میشد. همان موقع هایی که نمیدانستم اولین اتفاق بد قرار است به زودی پیش بیاید. و بعدش هم قرار نیست هیچ چیز مثل سابق شود. 

هیچ چیز مبهم تر، ترسناک تر، تلخ تر و غمگین تر از آینده نیست. فقط لحظه ی مرگم میتوانم بگویم قضاوتم درست بود یا غلط. این آینده قرار است تا همانجا کش پیدا کند و من هم قرار است ترسش را زندگی کنم.

 

 

 

 

 

 

  • ۲ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۳۸
  • Fateme :)

فرض محال که محال نیست؛

فرض کن روزی تبدیل به آدم خیلی مهمی شوم، دشمنان زیادی پیدا کنم و دشمنانم برای شکست دادنم از هرچه که فکرش را بکنی استفاده کرده‌باشند. فرض کن که من هرگز تسلیم آن‌ها نشده و در راه آن هدف همه‌چیز خود را فدا کرده‌باشم. اما همیشه در هر مبارزه‌ای یک سوال اساسی وجود دارد؛ « جنگ تا کجا؟»

باز هم فرض کن که در آستانه‌ی پیروزی نهایی من، آن  دشمنان تو را گروگان بگیرند و قرار باشد بین بودن تو و پیروزی یکی را انتخاب کنم. جواب من حتی در یک قدمی پیروزی بدیهی‌ست: « مرگ بر آرمان و هدف و پیروزی‌ای که تو نباشی تا شب برایت تعریف کنم».

 

متن از:  نمی‌دانم!

  • ۲ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۵:۲۴
  • Fateme :)